سنن النبی کتابی است که علامه طباطبایی ابتدا برای عمل شخصی خویش گردآوری کرده بودند، ولی جزء آخرین آثاری است که در زمان حیاتشان با نظر و خواست خودشان به چاپ رسید و از میان کتابهایشان، مکرّر این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه میدادند.
«بسیار مودّب بود. به سخنان دیگران خوب گوش میداد. سخن کسی را قطع نمیکرد و اگر سخن حقّی را میشنید، تصدیق میکرد. از مباحث جدلی گریزان بود ولی به سؤالات دیگران بدون خودنمایی پاسخ میداد.» [۱]
چرا که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) «خود را از سه چیز به سختی دور میداشت؛ جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر مطالب بیفایده. نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت؛ کسی را نکوهش و سرزنش نمیکرد، لغزشهای کسی را جستجو نمینمود و عیب کسی را پی نمیگرفت. سخن نمیگفت مگر در جایی که امید ثواب در آن میداشت. هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب میکرد که همه سر به زیر افکنده، گویی پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بیحرکت میماندند، و چون ساکت میشد آنان سخن میگفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنی نزاع نمیکردند. هر که سخن میگفت همه ساکت به سخنانش گوش میدادند تا سخنش پایان یابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن میگفتند.» [۲]
هر یک از شاگردانش حس میکرد که نزدیکترین افراد به اوست است و بیشترین ملاطفت و محبت را از او دریافت میکند. [۳] در دستنوشتههایش از سنّت نبوی این روایت را یادداشت کرده بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) «حق هر یک از اهل مجلس را ادا میکرد و کسی از آنان نمیپنداشت که دیگری نزد آن حضرت از او گرامیتر است.» [۴]
این تشبّه به سنن النّبی (صلی الله علیه و آله) موردی و محدود یا مقطعی و تصادفی نبود. از همان ابتدای ایام طلبگی اهتمام ویژهای به سنن و آداب معاشرت نبی مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) داشت، به همین جهت به مطالعهی بیش از ۶۰ کتاب حدیثی، از آثار بیش از ۴۰ تن از دانشمندان اسلامی پرداخت. آن زمانها بیشتر کتابها نسخه خطی و چاپ سنگی بودند. کتب روایی را زیر و رو کرد تا توانست با گردآوری بالغ بر ۴۰۰ روایت، ریز به ریز سنن و سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را یادداشت نموده و به آنها عمل کند. [۵] چرا که قرآن کریم پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را اسوه حسنه معرفی نموده است. [۶]
فرزند ایشان نقل میکند؛ علامه کتاب «سنن النبی» را خودش مو به مو در کل عمر انجام میداد. علامه طباطبایی در روایتی که در مقدّمه سنن النبی در مورد سبب نگارش کتاب آورده است، مینویسد [۷]؛ امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید «من دوست ندارم که مسلمانى بمیرد، مگر اینکه تمام آداب و سنن آن حضرت را و لو یک بار هم که شده، انجام دهد.» [۸] به همین دلیل بود که اصرار داشت برای یکبار هم که شده میگو بخورد. این خواسته ایشان با رویه زندگی و خوراک ساده ایشان متفاوت بود، وقتی دلیل این خواسته از ایشان سؤال شد، فرمود پیامبر (ص) یکبار در عمرشان میگو خورده بودند. [۹]
سنن النبی کتابی است که مرحوم علامه طباطبایی ابتدا برای عمل شخصی خویش گردآوری کرده بودند، ولی جزء آخرین آثاری است که در زمان حیات ایشان با نظر و خواست خود ایشان به چاپ رسید و از میان کتابهای خوبش، مکرّر این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه میفرمود. [۱۰] اهتمام ایشان به این روایات به قدری است که در المیزان در بحث «ادب انبیاء» که خود بحثی تفصیلی در جلد ششم المیزان است. پس از ذکر ادب الهی انبیاء در لسان قرآن از آدم (علی نبینا و آله و علیهالسّلام) تا نبی خاتم (صلی الله علیه و آله) برخلاف مباحث روایی المیزان، به طور تفصیلی در حدود ۵۰ صفحه، ۱۸۳ روایت را که شامل همه انواع آداب و سنن نبی ختمی (صلی الله علیه و آله) است مستقیماً از «سنن النبی» که در آن زمان رسالهای منتشر نشده برای عمل شخصی ایشان بود [۱۱]، ذکر میکنند. و در پایان در تأیید این روایات تصریح میکنند که «این بود پارهای از آداب و سنن آن حضرت که ما آن را از رسالهاى که سابقا درباره سنن آن حضرت تالیف کرده بودیم انتخاب نموده، در اینجا ذکر نمودیم، و در کتب شیعه و سنى روایات مستفیضهاى در این باره مکرّر نقل شده که البته آیات الهى قرآن نیز آن را تأیید میکند و هیچیک از آنها را رد و انکار نمینماید.» [۱۲]
سرّ این اهتمام علمی و اقتدای عملی علامه طباطبایی به روایات «سنن النّبی» که به نظر میآید از روایت امام صادق (علیهالسّلام) و بیان قرآن در مورد اسوه بودن پیامبر (صلّی الله علیه و آله) برداشت شده است را باید در همین مباحث المیزان جستجو کرد.
آنچه در مقدمه سنن النبی به نقل از مرحوم علامه آمده است، [۱۳] بحثی است که در ذیل همین مباحث ادب انبیاء، ذکر گردیده است. علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در ضمن بیان آداب و سنن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) با اشاره به آیه شریفه «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیم» [۱۴] ایشان را دارای خُلق عظیم میداند و در ذیل این آیه شریفه با بیان روایت نبوی؛ «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلَاق» [۱۵] اتمام مکارم اخلاق را رسالت نبی ختمی (صلّی الله علیه و آله) و مقام اختصاصی ایشان ذکر میکند. [۱۶] و برای فهم خُلق عظیم ایشان، ارجاع میدهد به همین روایات برگزیده «سنن النّبی» که در جلد ششم المیزان در مبحث ادب انبیاء آمده است. [۱۷]
امّا این که مرحله اتمام مکارم اخلاق چیست، در ضمن تبیین مکاتب اخلاقی در المیزان بیان شده است. ایشان ضمن تبیین مسالک اخلاقی سهگانه بیان میکند که مسلک اوّل که مبتنی بر غایات دنیوی و اجتماعی است اخلاق بشری و عرفی مبتنی بر پسند عامّه مردم و در مرحله عالی خود که اخلاق حکما است، مبتنی بر حقّ و فضائل اجتماعی است. مسلک دوّم که مبتنی بر فضائل انسانی و غایات اخروی است، مسلک اخلاقی انبیا (سلام الله علیهم اجمعین) است که بر مبنای تبشیر به بهشت و نعم اخروی و انذار از جهنم و عذاب اخروی است. این مسلک اگرچه مورد تأیید قرآن است امّا سطح عالی اخلاق قرآن، مسلک سوّم است که اخلاق توحیدی و مسلک نبی ختمی (صلّی الله علیه و آله) است و «مخصوص به قرآن کریم است و در هیچ یک از کتب آسمانى که تا کنون به ما رسیده یافت نمیشود و نیز از هیچ یک از تعالیم انبیاء گذشته (سلام اللَّه علیهم اجمعین) نقل نشده و نیز در هیچ یک از مکاتب فلاسفه و حکماى الهى دیده نشده» [۱۸]
مسلک سوم که طریقه قرآن است «بر اساس توحید خالص و کامل بنا شده، توحیدى که تنها و تنها در اسلام دیده میشود و خاص اسلام است. بناى اسلام بر محبت عبودى و ترجیح دادن جانب خدا بر جانب خلق و بنده است (یعنى هر جا که بنده در سر دو راهى قرار گرفت که یکى به رضاى خدا و دیگرى به رضاى خودش میانجامد، رضاى خود را فداى رضاى خدا کند، از خشم خود به خاطر خشم خدا چشم بپوشد، از حق خود بخاطر حق خدا صرف نظر کند.) و معلوم است که محبت و عشق و شور آن بسا میشود که انسان محب و عاشق را به کارهایى وا میدارد که عقل اجتماعى، آن را نمیپسندد، چون ملاک اخلاق اجتماعى هم، همین عقل اجتماعى است و یا به کارهایى وا میدارد که فهم عادى که اساس تکالیف عمومى و دینى است، آن را نمیفهمد، پس عقل براى خود احکامى دارد و حب هم احکامى جداگانه» [۱۹]
با این تفصیل، دعوت نبی ختمی (صلّی الله علیه و آله) به اخلاق توحیدی مبتنی بر محبّت الهی است. و این دعوت در سایه تبعیت کامل از ایشان محقّق میگردد. و این روح حاکم بر کتاب «سنن النبی» که اگر به آن توجه شود، حیات توحیدی در پرتو روایات نبوی آن موج میزند. لذا خداوند خطاب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) میفرماید «قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله» [۲۰] مسیر این محبت الهی، تبعیت و پیروی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است و روشن است که این تبعیت باید از روی محبت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) که نازله محبت الهی است باشد تا انسان را به محبت الهی برساند. لذا علامه طباطبایی ذیل همین آیه شریفه میفرماید:
«اسلام -یعنى شریعتى که براى پیامبر اسلام تشریع شده و عبارت است از مجموع معارف اصولى و اخلاقى و عملى و سیره آن جناب در زندگى- همان سبیل اخلاص است، اخلاص براى خداى سبحان که زیر بنایش حب است پس اسلام دین اخلاص و دین حب است.» [۲۱]
با این بیان ادب الهی نبی ختمی (صلّی الله علیه و آله) عبارت است از صورت و هیأت این توحید حبّی در فعل و عمل ایشان که نازله توحید و اخلاق توحیدی در عمل ایشان است. [۲۲] و تبعیت از آن ما را به این مرتبه توحید الهی و ولایی بر مبنای محبت الهی میرساند و اساساً شریعت الهی تمثالی از ادب و اخلاق ایشان است [۲۳] و این معنای دقیق اسوه بودن پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آیه شریفه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» [۲۴] است. مرحوم علامه بیان میکنند، که اسوه بودن ایشان و دعوت به تبعیت از ایشان به صورت مطلق آمده است و لذا اسوه بودن ایشان در همه رفتار و آداب و سنن زندگی ایشان به صورت ثابت و همیشگی است. [۲۵]
چرا که هر عملی که نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) انجام میدادند، با هدایت الهی بوده و خداوند نیز ما را به اقتدای به ایشان فرمان داده است: «أُولَئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» [۲۶]. همچنین در روایتی از امیرالمؤمنین آمده است که «فاقتدوا بهدی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فإنّه أفضل الهدی، و استنّوا بسنّته فإنّها أشرف السنن» [۲۷]؛ به این معنا که از روش رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پیروی کنید که بهترین روشهاست، سنت او را بکار گیرید که شریفترین سنتهاست. در نتیجه، بهترین الگو، رسول الله است و هر کاری که از این الگو پیروی کند با هدایت الهی انجام شده است.
این تبعیّت زمانی تام میشود، که محبّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبنای تبعیّت قرار گیرد، و انسان خود را سایه معشوق خویش که وجود پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است بیابد و آنچه را او برای خود و تابعانش میپسندیده است، برای خود بپسندد. چنین تبعیّتی منجر به جاری شدن فعل و سنّت ایشان در وجود انسان و ملحق شدن عمل ما به عمل ایشان میشود و از این طریق انسان اراده پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را در وجود خود جاری کرده است و از این طریق زمینه شفاعت و معیّت با ایشان را برای خود فراهم میسازد.
شاید به همین دلیل و برای جلب این محبّت و انس به وجود نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله) است که علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) سنن النبی را با روایاتی در باب شمایل و اوصاف ظاهری ایشان آغاز میکنند و به لطافتهای ظاهری و روحی ایشان توجّه خاص میکنند تا با ایجاد انس بیشتر با ایشان، زمینه محبّت و تبعیّت را فراهم آورند. روشن است که روایات جزئی از آداب ظاهری تا آداب نشستن و برخواستن و پوشش و خواب و خوراک و… که در این کتاب گردآوری شده است، تنها به چشم محبّ و عاشقی که به دنبال مشاهده جمال محبوب خویش است، از میان روایات سنت نبوی قابل احصاء و نگارش است و چنین شخصیتی است که در مقابل محبوب برای خود چیزی قائل نیست و به دنبال تشبّه و تقرّب تام و همه جانبه به معشوق خویش در مسیر وصال اوست.
امید است که مقارنت میلاد نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) با ۲۴ آبانماه، سالروز ارتحال علامه طباطبایی و روز بزرگداشت ایشان که سبب نگارش این سطور بود، موجب توجّهی دوباره به کتاب شریف «سنن النّبی» در پرتو مبانی اخلاق توحیدی علامه طباطبایی که همان توحید قرآنی اختصاصی امّت نبی ختمی است گردد تا در پرتو آن با انس و محبّت به پیامبر (صلی الله علیه و آله)، زمینه تبعیّت از ایشان در سایه محبّت الهی برای ما فراهم شود.
—————————————————————————————–
[۱] – سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی از نگاه فرزانگان، ص ۱۷۳.
[۲] – سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه استادولی، ص ۲۱.
[۳] – در نظر عمده شاگردان ایشان چنین محبتی ذکر شده است.
[۴] – سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه استادولی، ص ۲۰.
[۵] – سنن النبی، ترجمه افقهی، ص ۲۰ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۳۳۸
[۶] – سنن النبی، ترجمه افقهی، ص ۳۰ و ۳۱
[۷] – سنن النبی علامه طباطبایی ترجمه افقهی، ص ۵۵.
[۸] – من لایحضر، ص ۴۳۱.
[۹] – زمهر افروخته ص ۳۶.
[۱۰] – مفدمه سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه افقهی.
[۱۱]– در پاورقی متن اصلی المیزان که در ترجمه نیامده فرمودهاند: «استخرجناها من رساله عملناها سابقاً فی سنن النبی صلى الله علیه و آله.» المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۳۳۸
[۱۲] – ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۴۸۷.
[۱۳] – سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه افقهی، ص ۳۰و۳۱.
[۱۴] – سوره قلم آیه ۴.
[۱۵] – مکارم الاخلاق، ص ۶.
[۱۶] – ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۶۳۱.
[۱۷] – ترجمه نفسیر المیزان ج ۱۹، ص ۴۱۸و ۴۱۹.
[۱۸] – ترجمه المیزان، ج ۱، ص ۵۳۹.
[۱۹] – ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص ۵۴۲.
[۲۰] – سوره آل عمران آیه ۳۱.
[۲۱] – ترجمه تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۲۴۹.
[۲۲] – المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۲۵۷و۲۵۸.
[۲۳] – ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص ۴۴۹.
[۲۴] – سوره احزاب، آیه ۲۱.
[۲۵] – ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۴۳۲.
[۲۶] – سوره انعام آیه ۹۰.
[۲۷] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام, جلد ۱, صفحه ۱۴۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.
پیاده سازی و اجرا : ابراهیم جعفری